آخرین مطالب
امکانات وب
با امروز شد 123 روز ،نمیدونم اون همه عشق که ازش حرف میزدی کجا پر کشید،منو با این همه دلتنگی تنها گذاشتی،کارم شده تو پس کوچه های نزدیک خونتون پرسه زدن،شاید که ببینمت،ولی تو این مدت فقط سه بار تونستم ببینمت،میدونی حالا که خوب فکر میکنم،حالا که خاطرات گذشتمو که مرور میکنم میبنم تو اصلا دوستم نداشتی،این من بودم که همیشه التماس بودم،همیشه منتظر بودم،همیشه برا دیدنت ذوق و شوق داشتم،برا پنج روز رفتم سفرم،رفتم که شاید آروم بشم،رفتم که شاید یکم دردم کم شه،ولی همین که پامو و گذاشتم و برفای یخ زده رو دیدم باز دردم تازه شد،باز دلتنگی بیشتر از هر روز و همیشه بهم هجوم آورد،نمیدونم تا کی این دلتنگی با منه،وقتی هم که به ندرت با هزار التماس قلبم و با رعایت شرایط تو بهت پیام میدم وبی توجهی و بی اعتنایی تو رو میبنم داغون تر میشم،ولی این بی اعتنایی باز از دلتنگیم کم نمیکنه،دلتنگی بد دردیه،میدونی فقط یه جمله تو باعث شده که بتونم دووم بیارم،اینکه بهم گفتی نزار از زندگیم دلسرد بشم،این حرف تو اگه نبود دیدنت راحت بود،شنیدنت راحت بود،دیگه دردم عمیق نبود،ولی بازم فدای سرت که درد دارم،فدای سرت که بی اعتنایی بهم،فدای سرت که دلتنگتم،تو خوش باش ،فقط باش،مهم برای من فقط تویی
نوشته شده در دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت 20:55 توسط هرگز فراموشت نخواهم کرد سام| |
ما را در سایت فقط برای شما (۲۳۲) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sami926 بازدید : 144